کارهای داریوش بزرگ(3)

افزایش آمار

افزایش آمار

کارهای داریوش بزرگ(3)

سدسازی داریوش در هندوستان

کشور هندوستان در دوره داریوش از کشورهای امپراطوری ایران بود، ولی سلاطین محلی داشت و به اصطلاح ایران خودمختار به شمار می آمد. داریوش بر تمام هندوستان تسلط نداشت و بعد از او هم کسانی که به هندوستان قشون بردند، از اسکندر و سلطان محمود غزنوی و تیمور لنگ گرفته تا نادرشاه، بر تمام هندوستان مسلط نشدند، مضاف بر اینکه در قدیم کشور «بیرمانی» هم جزء هندوستان بود و تا این اواخر یعنی تا جنگ جهانی دوم از ایالات هندوستان به شمار می آمد.

 

منطقه ای که در دوره داریوش جزء امپراطوری ایران به شمار می آمد منطقه سند و پنجاب بوده است و در این منطقه، در مدتی کوتاه، دوبار قحطی شد و در فصل تابستان که فصل «برسات» یعنی فصل باران است، باران نبارید، در حالی که رودهای پر آب که از کوه های شمال هندوستان سرچشمه می گرفت در کشور جاری بود و به سوی دریا می رفت.

داریوش تصمیم گرفت که برای مبارزه با قحطی در هندوستان (که تا این اواخر هم برای ملت و دولت هند تولید مزاحمت می کرد) مبادرت به یک اقدام اساسی کند و یک آب شناس برجسته به اسم «استیلاکس» را که در سازمان آب ایران کار می کرد و از لحاظ نژادی یونانی بود، با یک هیئت به هندوستان فرستاد تا این که رود بزرگ سند را مورد معاینه قرار دهد و گزارشی تهیه نماید مشعر بر اینکه در چه قسمت ها از آن رود بزرگ و پر آب می توان سد ساخت.

استیلاکس با هیئت مزبور به هندوستان رفت و رودخانه سند را از سرچشمه تا مصب آن (نزدیک کراچی امروزی) مورد معاینه قرار داد و گزارشی برای داریوش تهیه کرد که گویی آن گزارش را امروز یک متخصص جغرافیایی و آب شناسی که فارغ التحصیل یکی از دانشگاه های این عصر می باشد تهیه کرده است.

یکی از قسمت های جالب توجه و شگفت آور گزارشی که راجع به رودخانه سند به داریوش تقدیم شد این می باشد که استیلاکس مواضع رودخانه سند را در طول آن رودخانه از روی نصف النهار بابل اندازه گرفته و می گوید که فلان موضع از رودخانه در فلان درجه طول نصف النهار بابل قرار گرفته است.

این گزارش خواندنی مفصل است و ما برای اینکه زمینه به دست خوانندگان بیاید و بدانند در شرق چه مردانی در قدیم وجود داشته اند قسمتی از آن را در ذیل نقل می کنیم :

«رودخانه سند از کوه کیلات که یکی از کوه های هیمالیا می باشد سرچشمه می گیرد و بعد از این که بیست فرسنگ جاری شد رود دیگری که از کوه سوتلج(همچنان از کوه های هیمالیا) جاری می شود به آن ملحق می گردد.

خط سیر رود سند در طول پنجاه فرسنگ از سرچشمه به بعد در امتداد شمال غربی می باشد و در این پنجاه فرسنگ رودخانه سند را به اسم سنگاب می خوانند. آنگاه رودخانه دیگری که از مشرق می آید و موسوم است به رودخانه گر به آن ملحق می شود و بعد از ده فرسنگ در امتداد رود سند وارد سرزمین کشمیر می گردد.

در آنجا خط سیر رودخانه سند عوض می شود و راه مغرب و آنگاه جنوب غربی را پیش می گیرد و وارد دره ای می شود که جزء دره های قسمت غربی جبال هیمالیا است و آن دره در بعضی از نقاط چهار هزار ذرع عمق دارد.

رود سند در طول چهل فرسنگ از آن منطقه کوهستانی عبور می کند و ما نتوانستیم در آن منطقه رودخانه را تعقیب کنیم، برای این که در آن منطقه کوهستانی راه عبور وجود ندارد، لذا کوه را دور زدیم و در منطقه ای به نام «دربند» که رودخانه سند از کوهستان خارج می گردد به آن رسیدیم و دربند ابتدای کشور «پنجاب» است.

تا اینجا هیچ یک از مناطق رودخانه سند برای سدسازی مناسب نیست. چون علاوه بر این که آب رودخانه کم است، ساختن سد بدون فایده می باشد، زیرا در طرفین رودخانه زمین قابل کشت وجود ندارد تا با آب رودخانه مشروب شود.

رود سند در منطقه پندی(امروز راول پندی) آب رودخانه کابل را دریافت می کند و آن رودخانه از راه معبر خیبر از افغانستان می آید. ارتفاع رودخانه سند در سرچشمه پنج هزار و پانصد ذرع است، ولی بعد از اینکه وارد پنجاب شد ارتفاع رودخانه خیلی کم می شود و خط سیر رودخانه در سرزمین پنجاب جنوبی است و از مغرب پنجاب عبور می نماید.

در مشرق پنجاب یک رود به اسم «جومنه» وجود دارد و بین آن رود و رودخانه سند پنج رود دیگر هست به اسامی جهلوم، شناب، راوی، بیاس و سوتلج و به مناسبت این پنج رود است که کشور مزبور را پنجاب می خوانند یعنی دارای پنج رود.

این پنج رودخانه به هم ملحق می شوند و رود بزرگ پنج ناد، یعنی پنج آب را به وجود می آورند. پنج ناد که رودی عظیم می باشد در منطقه «میتان کوت» که با دریا یکصد و شصت و دو فرسنگ فاصله دارد به رود سند می پیوندد.

وسعت رودخانه سند قبل از اینکه به رودخانه پنج ناد ملحق شود ششصد ذرع است و آب آن با سرعت سه فرسنگ در ساعت حرکت می کند.(هر ساعت دوره داریوش دو ساعت امروزی بوده است) و عمق رودخانه چهار تا پنج ذرع می باشد.

عرض رودخانه پنج ناد، قبل از این که به رودخانه سند ملحق گردد هزار و هفتاد و پنج ذرع است و عمق آن چهار یا پنج ذرع می باشد اما آبش با سرعت کم و هر ساعت یک فرسنگ و یک چهارم حرکت می نماید.

بعد از این که دو رود بزرگ به هم ملحق شدند، عرض رودخانه سند به دو هزار ذرع می رسد و در موقع طغیان عرض آن از شش هزار ذرع تجاوز می نماید و عمق رودخانه در بعضی از نقاط به هشت ذرع می رسد و سرعت آب ساعتی شش فرسنگ می شود و در تمام فصول سال آب رودخانه سند خشک تر از هوا می باشد و موقع طغیان رودخانه آغاز بهار است و در ماه پنجم هر سال طغیان رود سند به انتها می رسد.»

ما در این گزارش از ذکر مواضع که با نصف النهار بابل اندازه گیری شده خودداری کردیم که باعث کسالت خوانندگان نشود و همچنین از ذکر مناطقی که برای سدسازی مناسب قلمداد شده خودداری نمودیم.

در متن گزارش، میزان آب سند در رودخانه های دیگر با «سنگ» اندازه گیری شده و یک سنگ آب، عبارت بوده است از آبی که از وسعتی به طول و عرض و ارتفاع یک وجب متوسط در یک ثانیه عبور کند.

در متن گزارش، انواع ماهی ها که از رودخانه سند صید می شود و انواع جانوران که در سواحل آن رودخانه زندگی می کنند، ذکر گردیده و راجع به مصب رودخانه سند در جایی که وارد دریا می شود توضیح مفید داده شده و استیلاکس می گوید که نزدیک دریا رودخانه سند یک دلتای وسیع را که وسعت آن بیش از یکصد فرسنگ مربع است تشکیل می دهد و شاخه های رودخانه، وقتی وارد دریا می شوند، قسمتی از ساحل به طول چهل و دو فرسنگ را اشغال می نمایند و در مصب رودخانه یک جنگل انبوه از انواع درختان گرمسیری وجود دارد و امروزه بعد از دو هزار و پانصد سال وقتی ما این گزارش را می خوانیم، نمی توانیم از ابراز تحسین در مورد تهیه کننده آن خودداری نماییم.

هرودوت نوشته است که داریوش، استیلاکس را از این جهت به هندوستان فرستاد تا ببیند که در کجای رود سند می توان کشتیرانی کرد، در صورتی که لااقل دو هزار سال قبل از این که داریوش به دنیا بیاید در رود سند کشتیرانی می کردند و مردم می دانستند که کجای آن رود قابل کشتیرانی هست و کجای آن قابل کشتیرانی نیست. منظور داریوش از فرستادن استیلاکس به هندوستان این بود که مقابل رودهای هندوستان سد بسازد و آب رودخانه ها را به اراضی قابل کشت سوار کند تا این که در سنواتی که باران نمی بارد مردم دچار قحطی نشوند و آن کار را هم کرد و جلوی بروز قحطی را در هندوستان گرفت.

نمی توان قبول کرد که مردی چون هرودوت در مورد علت مسافرت استیلاکس به هندوستان اشتباه کرده باشد، خاصه آن که هرودت مدتی در ایران می زیست و تاریخ ایران را از مراجع مطمئن ادراک می کرد.

بعضی از مترجمینی که در قرن پانزدهم میلادی یه بعد 9 جلد تاریخ کتاب هرودت را به زبان های اروپایی ترجمه کرده اند می گویند که وی بعد از این که تبعه ی یونان شد در بعضی از کتاب های خود دست برد و پاره ای مطالب را تغییر داد.

موضوع علت مسافرت استیلاکس به هندوستان هم ممکن است از آن تغییرات باشد و هرودت واقعیت را در تاریخ قلب کرده است.

پروفسور «راولین سون» انگلیسی استاد تاریخ یونان قدیم در دانشگاه اوکسفورد و نویسنده مقاله مربوط به هرودت در دایره المعارف بریتانیکا عقیده دارد که هرودت قسمتی از حقایق را دیگرگون کرده است.

وقتی هرودت به ایران آمد کاخ پرسپولیس نزدیک به اتمام بود و هرودوت طوری مجذوب عظمت و زیبایی آن کاخ گردید که مدت دو ماه هر روز برای تماشای آن کاخ می رفت، اما امروز در تاریخ او از عظمت و زیبایی کاخ پرسپولیس چیزی نمی بینیم . هرودوت یک سال در ایران توقف کرد و با عده ای از دانشمندان و هنرمندان ایران مذاکره کرد و تاریخ ایران را اگر در آن موقع ننوشته باشد باری، مواد تاریخی مربوط به ایران را در آن موقع به دست آورد.

ادامه دارد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در  سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت 8:25  توسط افزایش آمار